(أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَیْکُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً وَمِنَ النَّاسِ مَن یُجَادِلُ فِی اللَّهِ بِغَیْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا کِتَابٍ مُّنِیرٍ) [لقمان : ۲۰]
آیا ندیدهاید که خداوند آنچه را که در آسمانها و زمین است مسخّر شما کرده است ( و در مسیر منافع شما به حرکت انداخته است )، و نعمتهای خود را – چه نعمتهای ظاهر و چه نعمتهای باطن – بر شما گسترده و افزون ساخته است؟ برخی از مردم بدون هیچ گونه دانش و هدایت و کتاب روشن و روشنگری، درباره ( شناخت و یکتائی ) خدا راه ستیز و جدال را پیش میگیرند.
(وَسَخَّرَ لَکُم مَّا فِی السَّمَاوَاتِ وَمَا فِی الْأَرْضِ جَمِیعاً مِّنْهُ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیَاتٍ لَّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ)[الجاثیة : ۱۳]
و آنچه که در آسمانها و آنچه که در زمین است همه را از ناحیه خود، مسخّر شما ساخته است. قطعاً در این ( تسخیر موجودات مختلف و به گردش و چرخش درآوردن چرخه حیات به نفع انسانها ) نشانههای مهمّی ( بر قدرت و مهربانی خدا در حق آدمیزادگان ) است، برای کسانی که میاندیشند ( و اندیشمندانه به اشیاء دور و بر و به خود زندگی مینگرند ).
(هُوَ الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الْأَرْضَ ذَلُولاً فَامْشُوا فِی مَنَاکِبِهَا وَکُلُوا مِن رِّزْقِهِ وَإِلَیْهِ النُّشُورُ)[ملک : ۱۵]
او کسی است که زمین را رام شما گردانیده است. در اطراف و جوانب آن راه بروید، و از روزی خدا بخورید. زنده شدن دوباره در دست او است.
(هُوَ الَّذِی خَلَقَ لَکُم مَّا فِی الأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى إِلَى السَّمَاء فَسَوَّاهُنَّ سَبْعَ سَمَاوَاتٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ )[البقرة : ۲۹]
خدا آن کسی است که همه موجودات و پدیدههای روی زمین را برای شما آفرید، آن گاه به آسمان پرداخت و از آن هفت آسمان منظّم ترتیب داد. خدا دانا و آشنا به هر چیزی است.
(الَّذِی جَعَلَ لَکُمُ الأَرْضَ فِرَاشاً وَالسَّمَاء بِنَاء وَأَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَرَاتِ رِزْقاً لَّکُمْ فَلاَ تَجْعَلُواْ لِلّهِ أَندَاداً وَأَنتُمْ تَعْلَمُونَ)[البقرة : ۲۲]
خدای شما کسی است که زمین را برایتان بگسترد ( و آن را در خور اقامت و سکونت کرد ) و آسمان را ( با تمام اجرام و ستارگان، بسان ) کاخی بیافرید و از آسمان آب فرو فرستاد و با آن، انواع ( گیاهان و درختان و ) ثمرات را به وجود آورد تا روزی شما گردند. پس شرکاء و همانندهائی برای خدا به وجود نیاورید، در حالی که شما ( از روی فطرت ) میدانید ( که چنین کاری درست نیست).
(اللّهُ الَّذی خَلَقَ السَّماواتِ وَ اْلأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقًا لَکُمْ وَ سَخَّرَ لَکُمُ الْفُلْکَ لِتَجْرِیَ فِی الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَکُمُ اْلأَنْهارَ )[ابراهیم : ۳۲]
خدا کسی است که آسمانها و زمین را آفریده است و از ( ابر ) آسمان آب را پائین آورده است، و با آن میوهها و دانهها را پدیدار کرده است و روزی شما گردانده است، و کشتیها را مسخّر شما نموده است تا در دریا با اجازه و اراده او حرکت کنند، و رودخانهها را در اختیار شما قرار داده است ( تا در آبیاری زمینها و نوشیدن آب آنها مورد استفاده قرار گیرند).
(وَسَخَّر لَکُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَآئِبَینَ وَسَخَّرَ لَکُمُ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ)[ابراهیم : ۳۳]
و
خورشید و ماه را مسخّر شما کرده است که دائماً به برنامه ( نورافشانی و
تربیت موجودات زنده و ایجاد جزر و مدّ در اقیانوسها و دریاها و خدمات دیگر )
خود ادامه میدهند. و شب را ( برای آسایش ) و روز را ( برای تلاش ) مسخر
شما ساختهاست.
(اللّهُ الَّذی سَخَّرَ لَکُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِیَ الْفُلْکُ فیهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّکُمْ تَشْکُرُونَ )[جاثیه : ۱۲]
خداوند
همان کسی است که دریا را رام شما کرده است، تا کشتیها برابر فرمان و اجازه
او ( که به ماده کشتیها و خود آبها و دیگر عوامل طبیعی داده است ) در دریا
روان شوند و شما انسانها بتوانید از فضل خدا بهره گیرید، و شاید سپاسگزار
گردید ( و شکر نعمتهای بیکران یزدان را به جای آورید).
إِنَّ فِی خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَاخْتِلاَفِ اللَّیْلِ وَالنَّهَارِ وَالْفُلْکِ الَّتِی تَجْرِی فِی الْبَحْرِ بِمَا یَنفَعُ النَّاسَ وَمَا أَنزَلَ اللّهُ مِنَ السَّمَاءِ مِن مَّاء فَأَحْیَا بِهِ الأرْضَ بَعْدَ مَوْتِهَا وَبَثَّ فِیهَا مِن کُلِّ دَآبَّةٍ وَتَصْرِیفِ الرِّیَاحِ وَالسَّحَابِ الْمُسَخِّرِ بَیْنَ السَّمَاء وَالأَرْضِ لآیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَعْقِلُونَ) [البقرة : ۱۶۴]
مسلّماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و شد شب و روز ( و اختلاف آن دو در درازی و کوتاهی و منافع بیشمار آنها ) و کشتیهائی که به سود مردم در دریا در حرکتند ( و برابر قانون وزن مخصوص اجسام و سرشت آب و باد و بخار و برق، و غیره که از ساختههای پروردگارند در جریانند ) و آبی که خداوند از آسمان نازل کرده ( که برابر قوانین منظّمی بخارها به ابرها تبدیل و بر پشت بادها به جاهائی که خدا خواسته باشد رهسپار میگردند و پس از تلقیح ، به صورت برف و تگرگ و باران مجدّداً بر زمین فرو میریزند ) و با آن زمین را پس از مرگش زنده ساخته و انواع جنبندگان را در آن گسترده، و در تغییر مسیر بادها و ابرهائی که در میان آسمان و زمین معلّق میباشند ( و برابر قوانین و ضوابط ویژهای در پهنه فضا پراکنده نمیگردند و هدر نمیروند )، بیگمان نشانههائی ( برای پیبردن به ذات پاک پروردگار و یگانگی خداوندگار ) است برای مردمی که تعقّل ورزند.
اینک ما هستم غرق در نعمتهای پروردگار
خداوندا به داده ها و نداده هایت شکر
که دادههایت نعمت و ندادههایت حکمت است .
اى پسرم! تو از آن روزى که به دنیا آمدى، پشت به دنیا و رو به آخرت کردى، و خانهاى که دارى به طرف آن مىروى نزدیکتر از خانهاى است که از آن دور مىشوى، پسرم همواره با علما بنشین ولى با آنان بحث مکن، که اگر چنین کنى از تعلیم تو دریغ مىورزند، و از دنیا به قدر نیازت استفاده کنید، و یک باره دنیا را ترک مکن، و گرنه سربار جامعه خواهى شد، و در دنیا آنچنان داخل مشو که به آخرتت ضرر رساند، آن قدر روزه بگیر که از شهوتت جلوگیرى کند، و آن قدر روزه مگیر که از نماز بازت دارد، زیرا نماز نزد خدا محبوبتر از روزه است.
وی زاهد مشهور "اویس بن عامر بن جزء بن مالک مرادی قرنی" است. دوران پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ را درک نمود اما دیدار رسول خدا نصیب وی نگردید. از این جهت در طبقهی مخضرمین جای میگیرد.(1) اویس از بهترین تابعین است. در مورد اینکه چه کسی بهترین تابعی است خلاف است. احمد بن حنبل میگوید: وی سعید بن مسیب است، و گفته شده وی اویس قرنی است و گفته شده: حسن بصری. اما صحیحتر آن است که وی اویس قرنی میباشد زیرا در صحیح مسلم آمده است که: "بهترین تابعین مردی است که به او اویس میگویند". برخی دیگر از علما گفتهاند که عالمترین تابعین سعید بن مسیب است و زاهدترین و عابدترین آنان اویس است.
وی در یمن زندگی میکرد، سپس به کوفه نقل مکان کرد و در واقعهی صفین به همراه علی رضی الله عنه جنگید و به شهادت رسید.
اویس از عمربن خطاب و علی بن ابی طالب، حدیث روایت کرده و از بسیاری از صحابه علم آموخت تا آنکه از ائمهی تابعین گردید و بسیاری از علما از وی علم و تواضع نسبت به مادر و تواضع در برابر پروردگار را آموختند. ابن سعد وی را در طبقهی نخست از تابعین اهل کوفه ذکر کرده و دربارهی وی میگوید: "وی ثقه است". امام مالک وجود اویس را انکار میکرد اما شهرت وی و اخبار وی به حدی است که نمیتوان به وجود وی شک کرد.
جایگاه اویس قرنی:
وی مکانت و احترام فراوانی در میان صحابه دارا بود زیرا آنان وصف او را از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ شنیده بودند. امام مسلم در صحیح خود بابی را در فضایل اویس قرنی آورده است.
وی با سند خود از أسیر بن حابر روایت میکند که عمر بن خطاب رضی الله عنه وقتی که مجاهدان کمکرسان یمن به نزد او میآمدند از آنان میپرسید که آیا اویس بن عامر در میان شماست؟ تا آنکه روزی اویس به همراه آنان آمد پس از او پرسید: آیا تو اویس بن عامری؟ گفت: آری. گفت: از مراد و سپس از قرن؟ و آیا دچار برص بودی و از آن شفا یافتی به جز به اندازهی یک درهم و مادر [پیری] داری؟ گفت: آری.
عمر گفت: شنیدم که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میفرمود: "اویس بن عامر با مجاهدان اهل یمن به نزد شما خواهد آمد که از مراد و سپس از قرن است که برص داشت و از آن شفا یافت به جز به اندازهی یک درهم و او مادری دارد که نسبت به او نیکوکار است و اگر بر خداوند سوگند خورد خداوند سوگند او را راست خواهد کرد (دعای او را مستجاب خواهد کرد). پس اگر توانستی از او بخواهی برایت آمرزش بخواهد از او بخواه". پس برای من از خداوند آمرزش بخواه. اویس برای او طلب آمرزش کرد. آنگاه عمر به او گفت: کجا میروی؟ گفت: به کوفه. گفت: آیا برای حاکم آنجا ننویسم که تو را گرامی دارد؟ اویس گفت: این که در میان مردم ناشناخته باشم برایم بهتر است.
روای میگوید: سال بعد مردی از اشراف آنها به حج آمد پس عمر او را دید و از او دربارهی اویس پرسید. او گفت: او را در حالی که خانهای کهنه و متاعی بسیار اندک داشت ترک گفتم. عمر گفت: از رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ شنیدم که میفرمود:
"اویس بن عامر با مجاهدان اهل یمن به نزد شما خواهد آمد که از مراد و سپس از قرن است که برص داشت و از آن شفا یافت به جز به اندازهی یک درهم که او مادری دارد که نسبت به او نیکوکار است و اگر بر خداوند سوگند خورد خداوند سوگند او را راست خواهد کرد. پس اگر توانستی از او بخواهی برایت آمرزش بخواهد از او بخواه".
آن مرد به نزد اویس آمد و از او خواست برایش از خداوند آمرزش بخواهد. اویس به او گفت: تو از من به سفری نیک نزدیکتری (یعنی به تازگی از حج آمدهای) پس تو برای من از الله طلب آمرزش کن. آن مرد گفت: برای من طلب آمرزش کن. اویس باز گفت: تو به سفری نیکی نزدیکتری. آن مرد بار دیگر گفت: برای من از الله درخواست آمرزش کن. پس اویس از او پرسید: آیا با عمر دیدار کردهای؟ گفت: آری. اویس برایش از خداوند آمرزش خواست، پس مردم او را شناختند (و در پی او شدند تا برایشان طلب آمرزش کند) پس اویس به سویی براه افتاد...
اسیر (روای حدیث) میگوید: من او را بردهای پوشاندم، و هر که او را میدید میگفت: اویس از کجا چنین بردهای آورده است (زیرا اویس چنین لباس فاخری تا آن وقت نپوشیده بود). [مسلم: 5647]
همچنین امام مسلم در صحیح خود از عمر بن خطاب رضی الله عنه روایت میکند که ایشان فرمودند: شنیدم که رسول خدا ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ میفرمود: "بهترین تابعین مردی است که به او اویس میگویند و او مادری دارد و قبلا دچار برص بود پس از او بخواهید تا برایتان از خداوند آمرزش بخواهد". [مسلم: 5646]
شخصیت اویس قرنی
عبادت وی:
هر که قصد رسیدن به خداوند متعال را دارد راهی برای این رسیدن بر میگزیند. برخی با نماز شب و برخی دیگر با استغفار صبحگاهان و برخی دیگر با اندیشیدن... اویس به مانند دیگر مردم نبود که جز به خوردن و نوشیدن نیندیشد. او حقیقت این دنیا را دانسته بود و برای پس از مرگ تلاش میکرد.
روش اویس اینچنین بود که سعی میکرد با تفکر در مخلوقات خداوند به محبت خالق دست یابد. هنگامی که "هرم بن حیان" به کوفه آمد دربارهی اویس پرسید. به او گفتند که او مکانی را در کنار فرات بسیار دوست دارد که به آن "عریض" گفته میشود... پس به آن جا رفت و اویس را در حالی یافت که نشسته است و به آب نگاه میکند و در اندیشه است. عبادت اویس "اندیشیدن بود...
عبادت اویس در اخلاق او دیده میشد چنانکه اثر مثبتی بر دیگران میگذاشت و تاثیرگذاری رفتار او از گفتار او بیشتر بود. او اویس بود، شخصیتی متواضع و نیکوکار در حق مادرش، و با این وجود ، بسیار دیگران را نصیحت و راهنمایی میکرد و با وجود دشمنی دیگران با وی و تهمتهای بزرگی که علیه او منتشر میکردند دست از امر به معروف و نهی از منکر بر نداشت.
روایت شده است که مردی از قبیلهی "مراد" به نزد او آمد و بر او سلام گفت. اویس سلام او را پاسخ گفت. آن مرد حالش را پرسید و اویس گفت: به خیر هستم و حمد خداوند را میگویم. آن مرد گفت: زمانه چگونه بر شما میگذرد؟ اویس گفت: چه میپرسی از کسی که اگر شب کرد گمان نمیکند که صبح را ببیند و اگر صبح کرد امید دیدن شب را ندارد... ای برادر مرادی، مرگ برای مومن شادی باقی نگذاشته... ای برادر مرادی، شناخت حقوق خداوند، برای مومن نقره و طلایی به جا نگذاشته، ای برادر مرادی... انجام امر خداوند برای مومن دوست و یاری باقی نگذاشته. به خداوند سوگند، ما آنها را به معروف امر میکنیم و از منکر باز میداریم و آنان به این سبب با ما دشمنی میکنند و برای دشمنی ما در میان فاسقان یاورانی پیدا میکنند و تا جایی که به الله سوگند، بزرگترین تهمتها به من زدهاند و به خدا سوگند که این مرا از تلاش در راه حق خداوند باز نمیدارد...
نصیحت ورزی:
هنگامی که "هرم بن حیان" از او خواست وی را نصیحت کند برای او آیات آخر سورهی دخان را تلاوت کرد که: {همانا روز جداسازی میعادگاه همهی آنان است} تا آنکه سوره را به پایان رساند، سپس گفت: "ای هرم، از شبی هراس داشته باش که صبح آن، قیامت است و از جماعت جدا نشو که از دینت جدا میشوی..." و بیش از این چیزی نگفت.
و خطاب به اهل کوفه چنین میگفت: "ای اهل کوفه! هنگام خواب، مرگ را بالش خود کنید و هنگام بیداری آن را در برابر چشمان خود داشته باشید".
گذشت او از دیگران:
اویس در میان مردمی زندگی میکرد که او را با سنگ میزدند اما در مقایل از او جز بهترین ثمر چیزی نمیدیدند. دست اذیت آنان به سوی او دراز بود اما او همیشه تنها میبخشید و میگذشت و با وجود زخم زبانهای آنان به آنها مینشست و سخن میگفت.
شهادت اویس:
اویس قرنی علی بن ابی طالب رضی الله عنه را در نبرد صفین همراهی کرد. او از خداوند شهادت را طلبید و گفت: خداوندا شهادتی نصیب من بگردان که زندگی و رزق را برای من واجب گرداند. اشارهی او به آیهی 169 سورهی آل عمران است که خداوند در وصف شهدا میگوید: {و گمان مبر که کسانی که در راه الله کشته شدهاند مردهاند بلکه آنان زندهاند [و] نزد پروردگارشان روزی داده میشوند}.
او در رکاب خلیفهی مسلمانان، علی بن ابی طالب ـ رضی الله عنه ـ جنگید تا آنکه به شهادت رسید. بر بدن او اثر چهل و چند زخم یافتند. شهادت او در نبرد صفین به سال 37 هجری رخ داد.
پاورقی:
1- مخضرمین کسانی هستند که جاهلیت و اسلام را درک کردهاند اما موفق به دیدار پیامبر ـ صلی الله علیه وآله وسلم ـ نشدهاند. از این جهت از درجهی تابعین بالاتر هستند گرچه میتوان آنان را در طبقهی تابعین جای داد.
منابع:
أسد الغابة - الثقات للعجلی - الإصابة فی تمییز الصحابة - الطبقات الکبرى - تاریخ دمشق - مسند الإمام أحمد - صحیح مسلم - مشاهیر علماء الأمصار - لسان المیزان..
مترجم: محمد یوسف رحمتی
حضرت ادریس؛ پیامبری است که بعد از حضرت آدم؛ به پیامبری مبعوث گردیده است و نام او در قرآن ذکر شده است و اولین پیامبری است که خداوند به وسیله حضرت جبرئیل برای هدایت نسل «قابیل» در حدود تعداد ۳۰ صحیفه به قلب پیامبر عظیمالشأن وحی فرمود. حضرت ادریس؛ بعد از شش پشت به حضرت آدم؛ میرسد و در حالی که جد بزرگش «حضرت شیث» وفات فرمود، در سن بیست سالگی بود.
قرآن چگونگی زندگی و آداب دینی او را به طور مفصل بیان نکرده است، ولی در ۳۰ آیه قرآن از او بحث کرده است و بیان کرده است که بسیار صادق و صابر بوده است و نزد خداوند مقام بالا و والایی داشته است.
وَاذْکُرْ فِی الْکِتَابِ إِدْرِیسَ إِنَّهُ کَانَ صِدِّیقاً نَّبِیّاً. (مریم/۵۶)
و در کتاب ( آسمانی قرآن ) از ادریس بگو. او بسیار راستکار و راستگو و بود.
(ای پیامبر به وسیله وحی آسمانی از اخلاق و احوال حضرت ادریس آگاهی پیدا کن و بدان که همانا حضرت ادریس پیامبری بسیار راستگو و بلند مقام بوده است.)
بعضی از علمای تفسیر و مؤرخین نوشتهاند و روایت کردهاند از آنجا که جد بزرگ او «حضرت شیث» یک شخصیت بسیار متدین و دارای حسنات و کمال و جمال بوده است، مردم از هر طرف، از شرق و غرب و شمال و جنوب او را با آوردن هدایایی زیارت میکردند و از او میخواستند که برای رفع نیازها و گرفتاریهایشان دعا کند. بعد از آنکه حضرت وفات فرمود، مردم دیگر این رابطه را قطع کردند و خاندان و فرزندانش از قطع این هدایا بسیار ناراحت شدند. شیطان فرصت را غنیمت شمرد و به درون آنها رخنه کرد که اگر شما مجسمه جد بزرگتان را بسازید و در منزل خودش آن را نصب کنند، این زیارت و آوردن این هدایا قطع نمیشود، آنها هم فریب خوردند و به این کار اقدام کردند و در نتیجه این کار بد و شرکآور بتپرستی رواج یافت در این موقع که حضرت ادریس در بابل اقامت داشتند، خداوند به وسیله حضرت جبرئیل برایش وحی فرستاد و به عنوان پیامبر مبعوث گردید.
حضرت ادریس؛ کسانی را که از شریعت الهی منحرف و روی گردان شده بودند و به شرک و بتپرستی روی آورده بودند، هدایت کرد و آنها را از این کار شرکآمیز بر حذر داشت ولی سرانجام اکثر آنها از پیام او سرپیچی کردند و عده کمی از او اطاعت کردند.
حضرت ادریس؛ با پیروان خود از بابل خارج شدند و به طرف مصر حرکت کردند، در آنجا مردم را به خداپرستی و انجام کارهای نیک و پرهیز از کارهای بد و بتپرستی دعوت کرد.
حضرت ادریس؛ با وجود داشتن رتبه پیامبری، دوزندگی و خیاطی را شروع کرد و اولین کسی بوده است که به این کار اقدام کرد و دوزندگی را به دیگران یاد داد.
روایت شده است که روزی حضرت عزرائیل از خداوند اجازه خواست که آرزو دارم حضرت ادریس را زیارت کنم، خداوند او را اجازه داد.
حضرت عزرائیل با اراده الهی به صورت یک انسان درآمد و مهمان حضرت ادریس گردید هنگام آوردن غذا از خوردن آن خودداری کرد و تا سه روز به این ترتیب حضرت عزرائیل از خوردن و آشامیدن پرهیز کرد. روز سوم حضرت ادریس از او سؤال کرد نام تو چیست؟ و تو چه کسی هستی؟ گفت: من عزرائیل هستم و گفت: من از خداوند اجازه گرفتم که ترا ببینم و مدتی با تو همنشین و رفیق باشم. حضرت ادریس؛ گفت: من هم قبول دارم، به آن شرطی که مرا بمیرانی و بعداً مرا زنده کنی تا اینکه بدانم رنج جان دادن تا چه اندازه است و در نتیجه بیشتر به عبادت و پرستش خداوند بپردازم، از غیب ندائی از طرف خداوند آمد که درخواست حضرت ادریس؛ را به جای آور، حضرت عزرائیل با اراده و اجازه الهی جان او را گرفت و او را بمیراند و بعداً او را زنده کرد.
عزرائیل از او سؤال کرد که احوال جان گرفتن را چگونه دیدی؟ حضرت ادریس؛ جواب داد که رنج جان گرفتن مانند این است که در حالت زنده بودن کسی پوست انسانی را از بدنش جدا کنند.
بعداً حضرت ادریس؛ با حضرت عزرائیل پیمان اخوت بستند. حضرت ادریس؛ از او خواست که او را به آسمان ببرد. با اجازه و اراده خداوند او را به آسمان برد. در آنجا حضرت ادریس فرمود میخواهم که جهنم را ببینم. حضرت ادریس جهنم را نگاه کرد.
بعداً حضرت ادریس؛ گفت: میخواهم که بهشت را نیز ببینم، بهشت را هم نگاه کرد و داخل بهشت شد. حضرت عزرائیل گفت: چرا بیرون نمیآیی؟ حضرت ادریس؛ جواب داد؛ خداوند فرموده است:
وَإِن مِّنکُمْ إِلَّا وَارِدُهَا کَانَ عَلَى رَبِّکَ حَتْماً مَّقْضِیّاً. (مریم/۷۱)
همه شما ( انسانها بدون استثناء ) وارد دوزخ میشوید ( مؤمنان برای عبور و دیدن، و کافران برای دخول و ماندن ). این امر حتمی و فرمانی است قطعی از پروردگارتان.
و خداوند میفرماید:
لاَ یَمَسُّهُمْ فِیهَا نَصَبٌ وَمَا هُم مِّنْهَا بِمُخْرَجِینَ. (حجر/۴۸)
در آنجا خستگی و رنجی بدیشان نمیرسد، و از آنجا بیرون نمیگردند.
در حالی که به آسمان بلند شد در سن ۳۶۵ سالگی بود. حضرت ادریس؛ اولین کسی بود که نوشتن با قلم را به دیگران آموخت و اولین کسی است که خیاطی را به مردم آموخت و اولین کسی بود که به علم نجوم و ستارهشناسی، ریاضیات و اسلحهسازی آشنایی داشت و اولین کسی بود که برای سنجش اشیاء دستگاه میزان را ساخت.
از بحث ادریس علیه السلام چند پند و اندرز نتیجهگیری میشود:
۱ـ هر کس از عبادت خدا و خدمت به خلق سرباز ندارد پیش خداوند محبوب و ارزشمند میگردد.
۲ـ هر کس خدا را عبادت کند، از کرم و رحمت خداوند محروم نمیگردد.
۳ـ انسان به اندازه ممکن باید برای استفاده از دنیا و به دست آوردن و زمینه فراهم کردن طاعت خداوند تلاش و سعی نماید.
۴ـ حضرت ادریس میفرمود: نیکی با بندگان خدا و مردم بالاترین شعار تشکر و سپاس از خداوند است.
قرآن کتابی است که با نام خدا آغاز می شود و با نام مردم پایان می پذیرد.کتابی آسمانی است اما ــ بر خلاف آنچه مؤمنین امروزی می پندارند و بی ایمانان امروز قیاس می کنند ــ بیشتر توجهش به طبیعت است و زندگی و آگاهی و عزت و قدرت و پیشرفت و کمال و جهاد !کتابی است که نام بیش از ۷۰ سوره اش از مسائل انسانی گرفته شده است و بیش از ۳۰ سوره اش از پدیده های مادی و تنها ۲ سوره اش از عبادات ! آن هم حج و نماز ! کتابی است که شماره آیات جهادش با آیات عبادتش قابل قیاس نیست …
کتابی است که نخستین پیامش خواندن است و افتخار خدایش به تعلیم تعلیم انسان با قلم…آن هم در جامعه ای و قبایلی که کتاب و قلم و تعلیم و تربیت مطرح نیست .
این کتاب از آن روزی که به حیله دشمن و به جهل دوست لایش را بستند ، لایه اش مصرف پیدا کرد و وقتی متنش متروک شد ، جلدش رواج یافت و از آن هنگام که این کتاب را ــ که خواندنی نام دارد ــ دیگر نخواندند و برای تقدیس و تبرک و اسباب کشی بکار رفت ، از وقتی که دیگر درمان دردهای فکری و روحی و اجتماعی را از او نخواستند، وسیله شفای امراض جسمی چون دردکمر و باد شانه و … شد و چون در بیداری رهایش کردند، بالای سر در خواب گذاشتند وبالاخره، اینکه می بینی ؛ اکنون در خدمت اموات قرارش داده اند و نثار روح ارواح گذشتگانش و ندایش از قبرستان های ما به گوش می رسد ...
قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند ” چه کس مرده است ؟ “ چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته ، یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ، یکی ذوق می کند که ترا با طلا نوشته ، یکی به خود می بالدکه ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …
آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟قرآن ! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ، آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند ! … اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانندمستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …
قرآن ! من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،خواندن تو از آخر به اول ، یک معرفت است یا یک رکورد گیری ؟ ای کاش آنانکه ترا حفظ کرده اند ، حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ، گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است . آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم
در مقابل تقدیر خداوند مثل کودکی یک ساله باش...!
وقتی او را به هوا می اندازی، می خندد...
چون ایمان دارد که تو او را خواهی گرفت...
ازدواج انسان را از زنا باز میدارد، و چشم را از نگاههای آلوده پاک میسازد. و از جمله منافع آن حصول نسل و حفظ نسبهاست. و همچنین حصول آرامش میان زن و مرد و پیدا شدن سکون نفس.
همچنین همکاری و تعاون میان زن و مرد جهت تکوین خانوادهای صالح که یکی از ستونهای جامعه اسلامی است.
همچنین اقدام مرد به سرپرستی و تهیه مخارج زندگی زن و حفظ و صیانت زن و قیام زن به سر و سامان دادن زندگی داخلی و کارهای خانه، و ادا کردن وظیفه و تکلیف اصلی وی در زندگیاش که همان کار در منزل است، نه آنگونه که دشمنان زن و دشمنان جامعه اسلامی ادعا دارند که زن باید همانند مرد در بیرون از منزل کار کند، به همین خاطر زن را از منزلش خارج کردند و او را از وظیفه اصلیاش دور کردند، و کار دیگران را به دست او سپردند، و کار اصلی او را به دیگری واگذار کردند، در نتیجه نظام خانواده مختل شد و همه چیز بهم خورد؛ تفاهم میان زن و شوهر از بین رفت تا حدی که موجب جدایی بین زن و مرد شد، و یا ادامه زندگی زناشویی با کدورت و ناراحتی باقی ماند.
استاد شیخ محمد الأمین الشنقیطی در تفسیرش (أضواء البیان) (۳/۴۲۲) گفته است: بدان، خداوند به من و شما توفیق دهد به سوی آنچه که محبت و رضای اوست: این فکر و اندیشه کافرانه اشتباه و مضر که مخالف با حس و عقل و مخالف با وحی آسمانی و شریعت خداوند آفریدگار خالق است، یعنی همان مساوی قرار دادن زن و مرد در همه احکام و قوانین و میدانها. چنان فساد و فتنه و اخلال نسبت به جامعه انسانی در آن وجود دارد که بر هیچ احدی جز بر کسی که خداوند بینایی او را کور کرده است، پوشیده و مخفی نیست. زیرا خداوند با جلال و شکوه زن را با صفات و ویژگیهای خاصی آفریده است که در ساختمان جامعه انسانی برای بعضی از مشارکتها صلاحیت دارد که غیر از او هرگز این صلاحیتها را ندارد؛ مثل بارداری، زایمان، شیردادن بچه، تربیت کودکان، خدمت در منزل، اقدام به امور خانهداری و غیره. و همه این خدماتی که زن در ساختمان جامعه انسانی میتواند انجام دهد در داخل منزل وی و در کمال پوشش و صیانت و حفاظت و عفت و توأم با حفظ کیان شرف و فضیلت و ارزشهای انسانی است. در ضمن این خدمات زن کمتر از خدمات مرد که کارش کسب درآمد است، نمیباشد.
بنابر این گمان آن کافران و نوکرهای جاهل و ابله آنان در مورد زن که میگویند حقوق زن این است که وی همانند مرد در بیرون از منزل کار کند در صورتی که زن در زمان بارداری و شیردادن بچه و دوره بعد از زایمان توان هیچ کاری را ندارد، مخصوصاً کاری که سنگین و طاقتفرساست. چنانچه همگان این را میدانند و مشاهده کردهاند. پس هرگاه زن و شوهر هر دو برای کار از منزل خارج شوند، کارهای منزل از قبیل؛ نگهداری کودکان، شیردادن به بچهای که هنوز شیرخوار است و آماده کردن خورد و خوراک برای مرد که از سرکارش بر میگردد، همگی تعطیل میشوند. و اگر کسی به جای او اجیر شود، این شخص نیز وظائفی را که زن از آنها فرار کرده تعطیل خواهد کرد. پس مشکل همچنان به حال خود باقی خواهد ماند. گذشته از آن، خروج زن از منزل و هرزگی او، از دست دادن مروّت و دین را به دنبال دارد.
ای خواهر مسلمان! تقوای خدا پیشه کن و به این تبلیغات مغرضانه گول مخور چرا که واقعیت زنانی که فریب خوردهاند بهترین گواه بر فساد و بینتیجه بودن این تبلیغات است، و تجربه نیز بهترین دلیل بر این مدعاست. ای خواهر مسلمان! تا زمانی که جوان و مورد رغبت هستی به ازدواج مبادرت کن و به خاطر ادامة تحصیل و کسب شغل آن را به تأخیر میانداز چرا که آسایش و خوشبختی شما در گرو ازدواج موفق شما است که هر تحصیل و شغلی را جبران میکند، اما هیچ تحصیل و شغلی هر چند دهان پر کن باشد نمیتواند ازدواج موفق را جبران کند. به وظیفهات در منزل و به تربیت فرزندانت اقدام کن که کار اساسی و سود بخش شما در زندگی همین است و بس، و چیز دیگری را به جای آن بر مگزین، و ازدواج با مرد شایسته را از دست مـده چـون رسـول الله صلی الله علیه وسلم میفرماید: «إذا جاءکم من ترضون دینه وخلقه فأنکحوه، إلاَّ تفعلوا تکن فتنة فی الأرض وفساد»[۱]. «هرگاه کسی که از دین و اخلاق او راضی هستید به خواستگاری آمد، به او جواب مثبت دهید، در غیر این صورت فتنه و فساد در زمین بر پا میشود».
۹ـ با صدای آرام، بین بلند و آهسته دعا کردن.
۱۰ـ اعتراف کردن به گناه خود، و نسبت به آن طلب آمرزش کردن، و نیز اعتراف به نعمت خدا و شکر آنر را بجای آوردن.
۱۱ـ جهت انشای دعای قافیه دار و هماهنگ، خود را به زحمت نینداختن.
۱۲ـ در حال فروتنی و بیمناکی و امید و ترس دعا کردن.
۱۳ـ باز پس دادن آنچه با ظلم و ستم کسب شده، همراه با توبه.
۱۴ـ سه بار دعا را تکرار کردن.
۱۵ـ رو به قبله دعا کردن.
۱۶ـ بلند کردن دستها هنگام دعا.
۱۷ـ وضو داشتن قبل از دعا، اگر میسر باشد.
۱۸ـ هنکام دعا، با بلند گرداندن صدا و یا خواست چیزهای ناروا و غیر ممکن از حد اعتدال تجاوز نکردن.
۱۹ـ اینکه با نامهای نیک خدواند و صفات بلند مرتبهاش و یا به اعمال صالحی
که خود دعا کننده آن را انجام داده است، ویا به دعای شخصی صالح، زنده و
حاضر متوسل شود.
۲۰ـ خوراک و لباس دعا کننده حلال باشد.
۲۱ـ دعا به گناه، و برای گسستن پیوند خویشاوندی نباشد.
۲۲ـ امر به معروف و نهی از منکر کردن.
۲۳ـ دوری کردن از همه گناهان.
وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یَسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ (غافر۶۰)
پروردگار شما میفرماید: مرا بخوانید، تا دعای شما را اجابت نمایم همانا کسانیکه از عبادت من تکبر میورزند بزودی با خواری وارد دوزخ خواهند شد.
وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْیَسْتَجِیبُواْ لِی وَلْیُؤْمِنُواْ بِی لَعَلَّهُمْ یَرْشُدُونَ (البقره ۱۸۶)
چون بندگان من دربارهً من از تو بپرسند، پس همانا که من نزدیکم و دعای دعا کننده را هنگامی که مرا بخواند اجابت میکنم، پس باید دعوت مرا بپذیرند و به من ایمان آورند تا آنان راه یابند.
رسول الله صلی الله علیه و سلم میفرمایند: ادامه مطلب ...
روزی که مسلمان شدم امام مسجد کتابچه ای درباره ی چگونگی ادای نماز به من داد.
ولی چیزی که برایم عجیب بود، نگرانی دانشجوهای مسلمانی بود که همراه من بودند. همه به شدت اصرار می کردند که: راحت باش! به خودت فشار نیار! بهتره فعلا آرام آرام پیش بری…
پیش خودم گفتم: آیا نماز اینقدر سخت است؟
ولی من نصیحت دانشجوها را فراموش کردم و تصمیم گرفتم نمازهای پنجگانه را به زودی شروع کنم.
آن شب مدت زیادی را در اتاق خودم بر روی صندلی
حجم فایل: KB 968,59
بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم الدین و اما بعد :
بعد از اینکه خداوند اهل بهشت را وارد بهشت میکند. اهل بهشت دشمنان دوزخی و کافران را ندا میدهند و می خواهند آنها را تنبیه کنند: «وَنَادَى أَصْحَابُ الْجَنَّةِ أَصْحَابَ النَّارِ أَن قَدْ وَجَدْنَا مَا وَعَدَنَا رَبُّنَا حَقًّا فَهَلْ وَجَدتُّم مَّا وَعَدَ رَبُّکمْ حَقًّا قَالُواْ نَعَمْ فَأَذَّنَ مُؤَذِّنٌ بَینَهُمْ أَن لَّعْنَةُ اللّهِ عَلَى الظَّالِمِینَ» الأعراف: 44 ادامه مطلب ...بسم الله الرحمن الرحیم
الحمدلله رب العالمین و الصلاة و السلام علی رسول الله و علی آله و اصحابه الی یوم الدین و اما بعد :
اهل بهشت به بهترین و زیباترین شکل و صورت یعنی: شکل و صورت پدر خود حضرت آدم علیه السلام وارد بهشت میشوند. پس هیچ شکل و صورتی کامل تر و زیباتر از صورتی که خداوند آدم ابوالبشر را بر آن آفریده است وجود ندارد. خداوند آدم را با دست های خود آفریده، آفرینش وی را به اتمام رسانده و به زیباترین صورت او را در آورده است. لذا هر کس که وارد بهشت شود، به صورت آدم و ساختار جسمی او خواهد بود. خداوند آدم را بسیار قد بلند، مانند: درخت خرما بلند آفریده است که طول او شصت ذراع بوده است. ادامه مطلب ...
مطلب اول: حال و وضع همسران دنیا در سرای آخرت
هر گاه فرد مؤمنی وارد بهشت شود، اگر همسر دنیایی ایشان صالحه و مؤمنه باشد، در بهشت نیز همسر او خواهد بود.
ادامه مطلب ...